تو می روی...

تو می روی
تمام ایستگاه می رود ...
و من چقدر ساده ام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطارِ رفته ایستاده ام
و همچنان
به نرده های ایستگاهِ رفته
تکیه داده ام ! ...
قیصر ‌امین‌پور

نظرات 4 + ارسال نظر
تک سوار چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:40 http://www.star29.blogsky.com

سلام ایلیا
خیلی این شعر امین پور رو دوست دارم.
به خصوص امشب که حال خوشی نداشتم.
چسبید.موفق باشی عزیز جون

ارتمیس چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 19:50 http://http://artmisqueen.blogsky.com/

مرسیومنم لینک شما گذاشتمووبلاگ خوبی دارین امیدوارم دوستای خوبی واسه هم باشیم و به هم برای بهتر شدن کمک کنیم

سلام،منم امید وارم.ممنون از تعریفت.

دادا پنج‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 14:13

دادا خیلی مخلصیم ولی غلط نکنم عاشق شدی دادا.
عاشقی عاقبت نداره اونم واسه امثال منو تو که خیلی با صفاییم .
ولی کلا ما هم کنارت ایستاده ایم دادا

راست می گی؟
از کجا می دونی؟ ((:

مشی خانوم دوشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 19:41 http://mashi.blogsky.com

این چند پست اخیر رو خوندم.عالی بودن: کوتاه ُ مفید مختصر و دل انگیز !.
واقعا ۲ جا محل اشک و جداییه: ۱.فرودگاه و ۲.ایستگاه قطار.
همیشه پاینده باشین

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد