-
اشاره کن (انسیه موسویان)
شنبه 5 مردادماه سال 1387 02:13
چهقدر آینهواری، چه از تو لبریزم همیشه سبز کجایی؟ اسیر پاییزم ● من آن مسافر تشنه، تو چشمهای روشن چگونه از تب نوشیدنت بپرهیزم ● اگرچه شوق پریدن نمانده در پَر من اشارهای کن و رخصت بده که برخیزم ● بریز شورِ غزل، سوزِ عشق مولانا به روح خستهی من آی شمستبریزم ● میآیی از پس این جادههای طولانی و من به پای تو شعر و...
-
آزاد مرد
شنبه 5 مردادماه سال 1387 02:10
بسم الله الرحمن الرحیم منالمؤمنینرجالصدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضینحبه و منهم من ینتظر و مابدلوا تبدیلا. «قرآن کریم- الاحزاب آیه23» سخن گفتن از شهیدی با ابعاد گوناگون، از اسوهای که جمع اضداد بود، از آهن و اشک، از شیر بیشه نبرد و عارف شبهای قیرگون، از پدر یتیمان و دشمن سرسخت کافران بسیار سخت بلکه محال...
-
گورستان (نصرت رحمانی)
شنبه 5 مردادماه سال 1387 01:53
بوی شن سوخته می آمد از تن جاده ی گورستان طشت خورشید پر از خون بود خون قی کرده ی تابستان جوی دم کرده تهی از آب طاول قارچ به لب بسته شاخه ها سوخته و بی برگ آسمان خسته ، زمین خسته برکه ای خشک و ترک خورده گربه ای مرده و وز کرده در برسایه یک تابوت عابری تشنه و کز کرده گورها گرسنه و خالی قاریان منتظر و خاموش نه سرشکی به لب...
-
چشم به راه (هاتف اصفهانی)
شنبه 5 مردادماه سال 1387 01:39
روز و شب خون جگر می خورم از درد جدایی ناگوار است به من زندگی ای مرگ کجایی؟ ● چون به پایان برسد محنت هجر از شب وصلم کاش نزدیک به پایان رسدم روز جدایی ● چارۀ درد جدایی تویی ای مرگ چه باشد اگر از کار فرو بسته من عقده گشایی ● هر شبم وعده دهی کایم و من در سر راهت تا سحر چشم به ره مانم و دانم که نیایی ● که گذارد که به...
-
گریه ای در شب (مهدی سهیلی)
شنبه 5 مردادماه سال 1387 01:33
مردم نمیدانند پشت چهره من ـ یکمرد خشماگین درد آلوده خفته است مردم ز لبخندم نمیخوانند حرفی تا آنکه دانند ـ بس گریه ها در خنده تلخم نهفته است وز دولت باران اشکم ـ گلهای غم در جان غمگینم شکفته است ●●● من هیچگه بر درد خود زاری نکردم اندوه من، اندوه پست آب و نان نیست این اشکها بی امان از تو پنهان ـ جز گریه بر سوک دل...
-
روی زیبا (مغربی)
شنبه 5 مردادماه سال 1387 01:17
بیا بر چشم عاشق کن تجلی روی زیبا را که جز وامق نداند کس کمال حسن عذرا را ● به صحرای دل عاشق بیا جلوه کنان بگذر به روی عالم آرایت بیارا روی صحرا را ● دمی از خلوت وحدت تماشا را به صحرا شو نظر با ناظران افکن ببین اهل تماشا را ● دماغ جان اهل دل به بوی خود معطر کن ز روی خویش نوری بخش هر دم چشم بینا را ● الا ای یوسف مسکین...
-
تقصیر 2 بخوانید و نظر بدهید
شنبه 5 مردادماه سال 1387 00:37
خلاصه، این برنامه چند ماهی بود تا اینکه رویا دانشگاه قبول شد. این شروعی بود برای عوض شدن رویا!!! منم هر جور حساب کردم دیدم رویا با اعتقادات من کاملا فرق کرده.(البته از اول هم خیلی پایبند به یکسری مسائل نبود). چند تا مسافرت رفتیم شمال!اونجا بود که مامانم فهمید رویا عوض شده. توی یک عروسی ما بودیم ، رویا اینا هم...
-
تقصیرکیه؟(۱)[دوستان بخونند و نظر بدن]
جمعه 4 مردادماه سال 1387 20:11
تقصیر تقریبا ساعت دو نیم شب بود. خیلی خوابم میومد ، صبح باید اداره می رفتم، ولی نمی تونستم بخوابم، منتظر بودم ،منتظر! دستم روی کلید های موبایل به نرمی می لغزید، چشام آب انداخته بودند و زوم کرده بودن روی صفحه موبایل. اما قلبم، قلبم منتظر بود و فکرم توی خاطره هام. انتظار!انتظار چقدر درد ناکه واقعا. از خودم پرسیدم آخه از...
-
راه مشهور شدن
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1387 15:43
خلاف کاری وارد شهری شد بلافاصله نزد قاضی رفت و گفت جناب قاضی من مردی خلاف کارم و پیش شما اقرار می کنم . قاضی دستور داد او را در میان مردم شلاق بزنند . بعد از آن رندی از او پرسید برای چه این کار را کردی ؟ پاسخ داد : من در این شهر غریب بودم و هیچ کس وسایل عیش مرا تهیه نمی کرد بعد از این همه خلافکاران به سراغ من می آیند.
-
کاش می شد (دانیال رحمانیان)
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1387 15:40
کاش می شد شعر چشمانت سرود یا که عطرخنده هایت را ربود ● کاش می شد در نگاهت جا شوم لحظه ای در آیینه پیدا شوم ● کاش می شد حس باران را کشید گریه ی آن شهسواران را شنید ● کاش می شد عقده ها را باز کرد همره باد صبا پرواز کرد ● کاش می شد شعر من از بر کنی غصه هایم را خودت باور کنی... ادامه مطلب ... -->
-
سیب (حمیدمصدق)
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1387 15:38
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم ● باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم ● و من اندیشه کنان غرق این پندارم - که چرا خانه کوچک...
-
مرگ (ناشناس)
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1387 15:36
زندگی فرصت بس کوتاهی است تا بدانیم که مرگ آخرین نقطه پرواز پرستوها نیست مرگ هم حادثه است مثل افتادن برگ که بدانیم پس از خواب زمستانی خاک نفس سبز بهاری جاریست ادامه مطلب ... -->
-
ضریح گمشده (احمد عزیزی)
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1387 14:18
عشق من پاییز آمد مثل پار باز هم ما بازماندیم از بهار ● احتراق لاله را دیدیم ما گل دمید و خون نجوشیدیم ما ● باید از فقدان گل، خونجوش بود در فراق یاس مشکی پوش بود ● یاس بوی مهربانی می دهد عطر دوران جوانی می دهد ● یاس ها یادآور پروانه اند یاس ها پیغمبران خانه اند ● یاس در هرجا نوید آشتی است یاس دامان سپید آشتی است ● یاس...
-
تو (فروغی بسطامی)
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1387 14:07
همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود آه ازین راه که باریکتر از موی تو بود ● رهرو عشق ازین مرحله آگاهی داشت که ره قافلۀ دیر و حرم سوی تو بود ● گر نهادیم قدم بر سر شاهان شاید که سر همت ما بر سر زانوی تو بود ● پیش از آن دم که شود آدم خاکی ایجاد بر سر ما هوس خاک سر کوی تو بود ● پنجۀ چرخ ز سر پنجۀ من عاجز شد که توانانیم از...
-
دل نوشته های شهید دکتر مصطفی چمران
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1387 14:03
بسم الله الرحمن الرحیم اینها را به نیت آن ننوشتهام که کسی بخواند، و بر من رحمت آورد، بلکه نوشتهام که قلب آتشینم را تسکین دهم، و آتشفشان درونم را آرام کنم. هنگامی که شدت درد و رنج طاقتفرسا میشد، و آتشی سوزان از درونم زبانه میکشید و دیگر نمیتوانستم آتشفشان وجود را کنترل کنم، آنگاه قلم به دست میگرفتم و شرارههای...
-
بنویس (سیاوش کسرائی)
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1387 14:00
بر سر سنگ مزارم بنویس : زیر این سنگ جوانی خفته ست با هزاران ای کاش و دو چندان افسوس که به هر لحظه عمرش گفته ست بنویس : این جوان بر اثر ضربه ی کاری مرده ست ... نه بنویس : این جوان در عطش دیدن یاری مرده ست ... جلوی روز وفاتم بنویس : روز قربان شدن عاطفه در چشم نگار روز پژمردن گل فصل بهار روز اعدام جنون بر سر دار روز...
-
تمساح و کفتار
سهشنبه 1 مردادماه سال 1387 15:31
کفتاری شامگاهان بر کناره رود نیل تمساحی دید و هر کدام در برابر هم ایستادند و به همدیگر درود و سلام گفتند. کفتار سخن آغازید و گفت : روزگارت را چگونه می گذرانی آقا؟ تمساح پاسخ داد: بد ترین ایام را سپری می کنم گاهی به سختی و رنجم گریه سر می دهم و آفریدگانی که پیرامون من هستند به من می گویند: "این اشک ها چیزی جز اشک تمساح...
-
مرا ببرید(افشین اعلاء)
سهشنبه 1 مردادماه سال 1387 15:26
مرا به خانه ی زهرای مهربان ببرید به خاکبوسی آن قبر بی نشان ببرید ● اگر نشانی شهر مدینه را بلدید کبوتر دل ما را به آشیان ببرید ● کجاست آن در آتش گرفته؟ تا که مرا برای جامه دریدن به سوی آن ببرید ● مرا اگر شوم از دست بر نگردانید به روی دست بگیرید و بی امان ببرید ● کجاست آن جگر شرحه شرحه؟ تا که مرا به سوی سنگ مزارش کشان...
-
محمد بحجت تبریزی (شهریار)
سهشنبه 1 مردادماه سال 1387 15:24
آمدی جانم به قربان ولی حالا چرا ؟ بی وفا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟ ● نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا؟ ● عمر مار ار مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا؟ ● نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا؟ ● وه که با این...
-
راه و مقصود
سهشنبه 1 مردادماه سال 1387 03:35
رفتن به راهی دال بر رسیدن به مقصود نیست و رسیدن به مقصد دلیلی بر پیمودن راه نیست.(نه بابا؟مگه چند سالته؟!)
-
زندگی نامه استاد شهریار (بهجت تبریزی)
دوشنبه 31 تیرماه سال 1387 23:12
سال 1286 . ایران آماده تکانهای بزرگ سیاسی است. زلزلههای سیاسی امپراطوری عثمانی و روسیه را نیز لرزانده است. ادبیات در هر دوی آنها به جنگ تحجر ارتدوکسی و اسلامی رفته است. درایران، پیش از هر هنری شعر پیشتاز است و میرود تا قالب نو کند. حتی پیش از آن که قالب نو کند، مضمون و ترکیب نو کرده است. شهریار در شهریور ماه همین...