عشق من پاییز آمد مثل پار
باز هم ما بازماندیم از بهار
●
احتراق لاله را دیدیم ما
گل دمید و خون نجوشیدیم ما
●
باید از فقدان گل، خونجوش بود
در فراق یاس مشکی پوش بود
●
یاس بوی مهربانی می دهد
عطر دوران جوانی می دهد
●
یاس ها یادآور پروانه اند
یاس ها پیغمبران خانه اند
●
یاس در هرجا نوید آشتی است
یاس دامان سپید آشتی است
●
یاس یک شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست
●
یاس مثل عطر پاک نیت است
یاس استنشاق معصومیت است
●
یاس را آیینه ها رو کرده اند
یاس را پیغمبران بو کرده اند
●
یاس بوی حوض کوثر می دهد
عطر اخلاق پیمبر می دهد
●
حضرت زهرا دلش از یاس بود
قطره هاى اشکش از الماس بود
●
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه
مـى چکـانیـد اشک حیـدر را به چاه
●
عشق محزون علی٬ یاس است وبس
چشم او یک چشمه الماس است و بس
●
اشک می ریزد علی مانند رود
بر تن زهرا؛ گل یاس کبود
●
گریه آرى, گریه چون ابر چمن
بر کبود یاس و سرخ نسترن
●
گریه کن حیدر که مقصد مشکل است
این جدایی از محمد مشکل است
●
گریه کن زیرا که دخت آفتاب
بی خبر باید بخوابد در تراب
●
این دل یاس است و روح یاسمین
این امانت را امین باش اى زمین
●
نیمه شب دزدانه باید زیر خاک
ریخت بر روى گل خورشید, خاک
●
یاس خوشبوی محمد داغ دید
صد فدک زخم از گل این باغ دید